کد مطلب:28641
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:17
چرا شيعه قائل به بطلان تثليث است؟
آنچه در مسيحيت كنوني وجود دارد، مبتني بر نوعي نگرش اعتقادي؛ يعني، آموزه تثليث(Thriad) است كه اساساً باطل و محال مي باشد و تاكنون بسياري از انديشمندان مسيحي براي توجيه عقلي(Justification) آن به تكاپو افتاده و كتاب هايي به نگارش درآورده اند؛ ولي همه اين تلاش ها با بن بست مواجه شد و همواره كلام مسيحي(Christian Theology) از اين جهت آسيب مند است. در نگرش مسيحي حضرت عيسي خدا است (خداي پسر) و خداوند متعال خداي پدر است. اما آيا از نظر كاركرد شناختي و فونكسيونولوژيك(Functionologic) چنين ترسيمي از رابطه خدا وانسان بهتر است يا شيوه هاي جايگزين؟ به نظر مي رسد چنين ترسيمي اشكالات عديده اي دارد. در ادبيات اسلامي روش هاي بديل(Alternative) بهتري به جاي آن وجود دارد. اشكالاتي كه در ترسيم مسيحي وجود دارد عبارت است از: 1- نگرش انسان به خداوند را تنزل مي دهد و خداوند را موجودي جسماني و «انسان وار»(Manlike) مي نماياند و اين با تنزه و تعالي(#xhaltness) خداوند بزرگ ناسازگار است. 2- «پدر» از جنس مذكر است و نماد ارتباط با جنسيت خاصي است و از عوارض نگرش پدرسالارانه(Patriavchic) تهي نيست، در حالي كه رابطه انسان و خدا عاري از چنين شوائبي مي باشد. 3- كلمه «پدر» بالاترين واژه براي بيان لطف و مهر در مناسبات انساني نيست و واژه هاي ديگري مانند «مادر» بار عاطفي افزون تري دارد. ازاين رو حتي برخي از متكلمان(Theologist) مسيحي برآنند كه واژه پدر را حذف و به جاي آن كلمه «مادر» را جايگزين كنند. جالب است بدانيد اخيراً نحله اي كلامي به نام «خداشناسي زن گرا»(Feminist Theology) در غرب پديد آمده است كه معتقد است در همه جاي اناجيل بايد كلمه «پدر» را به «مادر» تبديل كرد و برخي از كشيشان نيز چنين اجازه اي داده اند و چاپ هاي جديدي از اناجيل با اين تغيير توليد و توزيع شده است. آري وقتي كه قرار باشد نصوص ديني براساس سليقه هاي بشري تنظيم شود، اين گونه دگرگوني ها و تحريفات به سادگي امكان پذير است؛ يعني، همان طور كه به جاي «خدا»، «پدر» به دست بشر وارد نصوص ديني شد، همان بشر هم مي تواند چند روزي «مادر» را جايگزين خدا سازد و چند سالي ديگر خواهر و خاله و عمه و... . 4- پدر در ادبيات مسيحي به معناي پدر انسان ها نيست، بلكه پدر حضرت عيسي(خداي پدر، پدر خدا) مي باشد. بنابراين چنين واژه اي فاقد ترسيم رابطه انسان ها و آفريدگار هستي است. 5- واژگاني كه درباره رابطه انسان و خدا به كار مي رود بايد افزون بر توصيف پيوند صميمي و دوستانه بيانگر جايگاه منيع الهي، مالكيت، ربوبيت، احاطه قيومي و معيت دائمي و صاحب اختياري خداوند بر انسان نيز باشد. از نظر كاركرد شناختي چنين واژگاني هم پيوند محبت آميز بين انسان و خدا ايجاد مي كند و هم جايگاه انسان را در پيشگاه خدا يادآور مي شود و مي فهماند با كسي روبروست كه همه كاره او است، صاحب اختيار او است، بنابراين هم بايد در برابر او كرنش و تواضع كند و هم در همه امور به او توكل نمايد. چنين واژگاني دو چراغ «عشق و هيبت» و دو مشعل «اميد و رجا» را در دل آدمي برمي افروزد. ازاين رو در ادبيات اسلامي از واژه هاي ديگري استفاده شده است؛ از جمله واژه «ولي». چنان كه در قرآن مجيد آمده است: {A{/Bاَللَّهُ وَلِيُّ اَلَّذِينَ آمَنُوا{w1-4w}{I2:257I}/}A}. ولي به معناي نزديكي، دوستي و زمامداري است. چنين واژه اي هيچ يك از اشكالات وارد بر واژه «پدر» را دارا نيست و از مزيت هايي نيز برخوردار است، از جمله: 1- بيانگر رابطه نزديك و دائمي بين خدا و انسان است. به عبارت ديگر به طور ضمني مفادي مانند آيه {A{/Bوَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ {w32-37w}{I57:4I}/}A} دارد؛ يعني، او همواره با انسان است. صداي او را مي شنود و خواسته هاي او را اجابت مي كند. در حالي كه واژه پدر هرگز مفيد چنين معيت جدايي ناپذير(Insepareable) نيست. 2- بيانگر پيوند صميمي و محبت آميز بين خالق و مخلوق است. 3- بيانگر رابطه زمامداري و صاحب اختياري خداوند است. اين ولايت مراتب و مراحل مختلفي دارد، از جمله: الف) ولايت و حاكميت تكويني الهي بر كل نظام هستي، ب ) ولايت و ربوبيت تشريعي عام خداوند بر كل انسان ها، ج ) ولايت خاص الهي بر بندگان صالح و شايسته كه به موجب آن امورشان را تدبير و اصلاح نموده و در مسائل مختلف از آنان دستگيري مي كند. آيه اي كه اشاره شد ناظر به اين قسم از ولايت مي باشد. نكته ديگري كه بايد به آن توجه داشت، اين است كه رابطه انسان و خدا هرگز به صورت «ارباب و بنده» ترسيم نگرديده است؛ بلكه اساساً قرآن نافي چنين پيوندي است و مي فرمايد: {A{/Bأَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اَللَّهُ اَلْواحِدُ اَلْقَهَّارُ{w4-11w}{I12:39I}/}A}، {V(يوسف، آيه 39)V}. آنچه در اسلام است «ربّ» است، نه «ارباب» و رابطه «رب» و «مربوب» يك رابطه حقيقي و تكويني است و رحيمانه و خيرخواهانه است نه قراردادي و ظالمانه. اميرالمؤمنين(ع) در مناجات مسجد كوفه مي فرمايند: {Hمولاي يا مولاي انت الرّب و انا المربوب و هل يرحم المربوب الا الرّب H}؛ {Mآقاي من آقاي من، تو ربّ (پرورش دهنده، تربيت كننده) هستي و من مربوب (تربيت شونده و پرورش يابنده)ام. آيا «مربوب» را جز «رب» ترحم كننده اي و خيرخواهي هست؟M}. هم چنين ترسيم رابطه «بنده - خدا» از بهترين و معنادارترين گونه هاي تبيين رابطه انسان با آفريدگار و مدبر خويش است كه شرح آن مجال واسع تري مي طلبد و اهل معنا و حقيقت و عرفان بيش از هر چيز چنين رابطه اي را مي جويند و مي ستايند؛ زيرا اوج كمال انسان در عبوديت و بندگي است. چنان كه گفته اند: {Hالعبودية جوهرة كنهها الربوبيةH}؛ {Mسرسپاري و بندگي حقيقي است كه ژرفاي آن ربوبيت است M}. ولي متأسفانه جهان غرب براي گريز از تكليف الهي نسبت به اين تعابير واكنش منفي نشان داد و آثار زيان بار آن در قالب هاي التقاطي به جهان اسلام نيز راه يافته است. براي آشنايي بيشتر درباره گونه هاي ترسيم رابطه انسان و خدا به مناجات اميرالمؤمنين(ع) در مسجد كوفه مراجعه كنيد.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.